سلام علیکم
روز و روزگارتون خوش
ایام به کام
بعد مدتها اومدم میام اگه کامنتی باشه میخونم، به وبلاگ دوستان سر میزنم اما حالِ کامنت گذاشتن ونوشتن ندارم نمیدونم چرا
روزهای تابستون همش به بدو بدو گذشت کلاس و مصاحبه های گزینش و کلاس تنبور و گشتن دنبال کار و مدرسه و البته همچنان هم ادامه داره
یک ماهی کلاس ویترای رفتم چهارشنبه هم جبرانی داریم و یکشنبه امتحان تئوری
کلاس ویترای عالی بود هر روز 7:30 تا 12 استادمون خانوم پسیان یه خانوم دوست داشتنی ولی سخت گیر که هر روزی کارم نشونش میدادم لبخند ملیحی میزد
عاشق لبخند ملیح و متانتش شدم یعنی خیلی گوگولی بود
حیف داداشم زن نمیستونه وگرنه ایشون یه گزینه فوق العاده بود راستش مثل خود من از درد بی شوهری یه چیزیش میشه
انقد کلاس ویترای عالی بود و مرکزی که میرم دوره های خوب داشت که تصمیم گرفتم ازین به بعد حتما کلاسهاش رو برم، شده فقط تابستونها
ازون طرفم تصمیم گرفتم تو زمستون و پاییز کار آماده کنم و بفروشم
کارام انتهای پست میزارم ببینید
کلاس تنبورم توی تابستون هم یه خط در میون رفتم استاد نوری یه کم بی بخارِ برای همین تا تونستم جاخالی دادم اما باز باید شروع کنم نمیشه ترکش کنم یعنی نباید ترکش کنم حتی اگه شونصد سال طول بکشه
تو طول تابستون رو هم رفته سه بار رفتم هسته گزینش یک بار رفتم برای گرفتن جواب که منفی بود و توجیح شدن بار دوم رفتم و مصاحبه شدم و ابراز ندامت کردم و نهایتا دو تا کتاب معرفی کردن و زمانی مشخص کردن برای امتحان و بار سوم که هفته گذشته بود رفتم امتحانِ همون دو تا کتابِ
یه تقلب بازاری بود که نگو منم دیگه دیدم چاره ای نیست و یه نَموره تقلب کردم چون یکی از کتابها رو نرسیده بودم که بخونم
امتحانِ یه کتاب تستی بود و دیگری تشریحی خلاصه من الان به راه راست هدایت شدم و علاوه بر اون خودمو چشم نزنم جواب مثبت هم بهم دادن
روزِ قبل از این امتحان، انقدر عاشق بودم زاده م رفتیم خانه موتمن الاطبا
من آخرش در همین مسیر هم میمیرم خدا شاهده
این وسط مَسطا هم دنبال یه سری مدرسه ها رفتم و فرم پر کردم و هیچی به هیچی
تا که همکارِ مدرسه قبلی کمکم کرد و منو یه جا معرفی کرد
مجبور شدم دروغ بگم (به همین همکارم که کمکم کرد) که جایی قرارداد نبستم ولی بسته بودم چون ترسیدم دستِ خالی بمونم
خلاصه یه کم جلوی همکارم بد شد
مدرسه جدید نوپا هست و به اسم معلم سوم قرارداد بستم در حالی که دانش آموز سومی وجود ندارد اما گفتن نیاز به نیروی کار دارن و توی دفتر هم میتونم باشم امسال رو
حالا هر چی که صلاحِ
امروز خانه تکانی رو شروع کردم که تو این یک ماه تمامش کنم خونه تیِ امسالم یه کم سخته چون همراه با سختی های بیشترِ و البته کارِ بیشتر اما جالبه که هر وقت شروع کنم به جمع و جور کردن اطرافم، حس و حالم بهتر میشه مثل حالا که یه دفعه پر از انرژی شدم و اومدم اینجا
بعد این خونه تی هم، دیگه تمرینات تنبور و کار ویترای رو جدی تر شروع میکنم
این تکنیک ورق طلاست که تمرینی کار کردم کلیک
اینم جاشمعیِ دلبر کلبک
اینم لیوانِ داداشم کلیک
اینم تابلویی که برای برادرزاده م زدم نصفه ست کلیک
همه کارا تمرینِی و فقط برای یاد گرفتن زدیم بنابراین بی اشکال نیست
چقده حرف زدم فعلا خداحافظ همگی
یه ,هم ,کنم ,کار ,شدم ,رو ,یه کم ,بود و ,شدم و ,رفتم و ,و البته
درباره این سایت